لعنتییییییی، 3.5 ساعت درس خیلیییییییه! مُردممممممم
استاد کنترل، فصل 1 رو یکسره داد...
هعی، روز سنگینی بود! بریم برای فردا
پ.ن: واقعا ایموجیاش زشتن! نمیتونم حتی یکیشو استفاده کنم!
لعنتییییییی، 3.5 ساعت درس خیلیییییییه! مُردممممممم
استاد کنترل، فصل 1 رو یکسره داد...
هعی، روز سنگینی بود! بریم برای فردا
پ.ن: واقعا ایموجیاش زشتن! نمیتونم حتی یکیشو استفاده کنم!
امروز رفیقم اومد بهم سر زد! خوشال بود و زندگیش به راه بود =)
کلییییی باهم صحبت کردیم، بعضی وقتا ناراحتم که همدانشگاهی نیستیم، ترکیب خوبی میشدیم :دی
سوار ماشین شدیم، یه چیز کوچولو!هه خوردیم و برگشتیم. خیلی خوشال شدم از دیدنش! یعنی خیلیا! آدم درون گراییه ولی یه ویژگی داره که کافیه حرف اول کلمه اول جملتو بگی، تا حرفتو میهفمه و همراهی میکنه باهات =) حرف زدنش باهاش خیلیی آسونه و لذت بخش. طی جریان عجیبی باهاش دوست شدم... دبیرستان بودیم.... یکی بهم معرفیش کرد و یهویی شدید buddy شدیم. خیلی به سرعت!
فردا صبح باید برم سر یه قراری و بعدم یه کار خیریه ریز. انشالله که خدا راضی باشه.
پ.ن: دخترجان! خیلی ممنونم لحظاتی که نیاز دارم، میای و باهام صحبت میکنی! به امید اینکه زودتر از شر این ویروس کوچولو خلاص شیم و ارتباطمون دوباره حضوری شه :(
انتخاب عنوان مطلب کار سختیه! یه وقتایی هست در مورد یک موضوعی میخوای صبحت کنی و اوکی! ولی منی که فقط قراره یچیزایی رو برای اینکه یادم بمونه بنویسم، چی بذارم آخه؟ انگاری هر روزم یه اپیزوده ( یا چندتا) و به اسم نیاز دارن! هه خدایا شکرت
امروز رفتم دانشگاه، یکسری کارای ثبت نام رو قطعی کنم و واحدامم اوکی شد! البته شاید تو حذف و اضافه تغییراتی بدم... نمیدونم راستش
بعدشم رفتم کتاب خونه و "شیب" از ست گادین رو امانت گرفتم. کتاب کوچیکیه و امیدوارم قبل شروع ترم تموم بشه :)
بعدشم برای یه کار ریز دیگه راهی مدرسه شدم و تو راه چند نفر بهم ملحق شدن و اونجا کلی بازی کردیم =) دوست دارم... یعنی مدرسمو! هروقت میرم کلی حال خوب میگیرم! هرچند امروز که خالی بود ولی خب، جذابیتای خودشو داره (",")
پ.ن: امروز با دختر حرف نزدم! چند روزیه صحبت خاصی به ذهنم نمیرسه و یسری موضوع نگرانم میکنن!
سلام سلام
من از وقتی به یاد دارم، باید خاطراتمو ذخیره کنم! اونم خارج از سرم، چراکه ظاهرا توی سرم محلی برای اینکار تعبیه نکردن :)
خلاصه که از کاغذ و دفترچه و ویس و .... به اینجا پناه اوردم. وبلاگ نویسی، بسیار مقدس و قشنگه و امیدوارم آفتی برای این فضا نباشم. بهم گفتن اسامی واقعی استفاده نکن! برات مشکل ساز میشه. منم جز چشم چی می تونم بگم آخه؟ خلاصه که آره
بزن بریم!
پ.ن: خوشحالم خودش تاریخ میزنه =)))