خب آخرینی که نوشتم ۳ش بود، ۳ روز گذشته و واقعا نشد بنویسم... هرچی یادم باشه رو الآن میگم.
۴شنبه:
شبش کلــــــــــی با دختر حرف زدیم! کلی رویاپردازی کردیم و آخرش داشتم بیهوش میشدم، برش گردوندم به دنیای واقعی و یه دقیقه ناراحت شد 😅. این ترم وضع درسیش وحشتناکه! ۲ تا درس گیرش اومده که بیش از کل درسای بقیه وقت میگیرن! و باخطر یسری مسائل نتونست حذفشون کنه... یه چنل جدید یوتیوب پیدا کردم که باحال صحبت میکنه آقاهه، دوسش دارم و این ۳ روز زمان زیادیو ازم گرفت 😂
صبح خواستم برم سر کلاس استاد کنترل که دیدم یکی یاد گرفته ازم و کل تایم استادو برا خودش نگاه داشت 😑
5شنبه:
صبح یه کلاس مخاب داشتیم که ۶ دقیقه دیر رسیدم سرش و فکر کنم یه غیبت گنده زدن برام 😑 الآن برم به استاد بگم آشپزخونه ترافیک بود؟ ناهار باید میپختم؟ هعی.. مهم نیست. عصرش با یکی از دوستام قرار گذاشتم و امروز دیدیم همو! هم اوضاعش خیلــی خوب بود، همم مشکلات افتضاحی داشت. ایشالا که مشکلاتش حل بشه ولی باحال بود! همزمان خنده و غصه داشت! (البته لباشو ندیدم، از پشت ماسک این شکلی بود) عه اینارو باید تو جمبه مینوشتم. 😂
دیگه از ظهر تا شب مشغول مشقیدن بودم.... مشقا کمه ها! مثلا ۲ تا سواله ولی یچیز میدن قشنگ ۴-۵ ساعت مشغول شی! بعد چون تنوع سوال ندیدی تو امتحان له میشی! :/ عامممم یه اتفاقایی با داداش و مامانم افتاد که یادم نیست. بگذریم
جبمه:
قرارمو که گفتم. اوه! دیشب تا ۳ بیدار بودم و خوابم نمیبرد، باعث شد صبح دیر پاشم. مامان زیاد میگه لعنتی به ساعت ۱۰ - ۱۱ نگو صبح!
فردا تعطیل رسمیه و با کلی اعتراض، تونستیم این قانونو تصویب کنیم که روز تعطیل امتحان و کوییز نگیرن 🤗 شب میتونم راحـــت بخوابم.
امممممم اتفاق مهم دیگه 🤔 فکر کنم ۳ش یا ۴ش بود، یکی از دوستام، دختری که دوسش داشت مزدوج شد و خیلی سر این موضوع ناراحت شد! شایدم ۲-۳ روز قبلتر بود و نوشتم اینجا ولی خب این هفته خیلی سریع گذشت.
ازین به بعد باید همون روز بنویسم! هرچقدرم وقت نشه! فایده نداره این شکلی....
Fqt kam munde bud chataye saat 3shabetuno bezari farzandam 😂