زیر ستاره های آسمون

می نویسم تا یادم بمونه

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مشق» ثبت شده است

00

با یک پلی لیست از Skillet، یک پنجره باز و درنتیجش هوای یخ، یک سوییشرت و عامل اصلی، یک همورک لعنتی! میشه راحت شب و رو صبح کرد! و جای سختش اونجاست که صبح می‌بینی هنوزم تموم نشده...

خوابم میاد.

۰ نظر
پسر

نمیشه نوشت!

وقتی روزات جذاب باشه (جدید باشه) می‌تونی ازشون بگی بنویسی ولی وقتی شروع می‌:نه یکنواخت شدن etc مشق پروژه ویدیو، همورک کوییز ویدیو .... دیگه نوشتن آدم نمیاد! وقتی نمی‌نویسم و بعدا به این‌ها نگاه می‌کنم متوجه میشم که اتفاق جدیدی نیفتاده!

یکم تودارتر شدم، تلگرام کمتر سر می‌زنم، دلیلشم اینه که حوصلشو ندارم! آدمارو از نزدیک دوست دارم! تو مجازی نمیشه که چهره رو دید موقع حرف زدن! فایده‌ای نداره.

۱ نظر
پسر

خواب شبانگاهی

یه ددلاین ۱۲ شبه

یدونم ۹ شب بود

۹ که اپلود کردم از خستگی مردم! ۹:۲۰ به مامان گفتم ۱۰ بیدارم کن برم سر کارم. رفتم خوابیدم! خوابیدم خوابیدم خوابیدم خوابیــــــــــــــــــــــدم! پاشدم سرشار از انرژی! انگاری ۱۰ روز خوابیده بودم 😂 ساعتو دیدم ۹:۵۰! چناااان خر ذوق شدم 😂😂 خیلی فوق‌العاده بود....

۰ نظر
پسر

عامممممممممم چندین روز اخیر!

خب آخرینی که نوشتم ۳ش بود، ۳ روز گذشته و واقعا نشد بنویسم... هرچی یادم باشه رو الآن میگم.

 

۴شنبه:

شبش کلــــــــــی با دختر حرف زدیم! کلی رویاپردازی کردیم و آخرش داشتم بی‌هوش می‌شدم، برش گردوندم به دنیای واقعی و یه دقیقه ناراحت شد 😅. این ترم وضع درسیش وحشتناکه! ۲ تا درس گیرش اومده که بیش از کل درسای بقیه وقت میگیرن! و باخطر یسری مسائل نتونست حذفشون کنه... یه چنل جدید یوتیوب پیدا کردم که باحال صحبت می‌کنه آقاهه، دوسش دارم و این ۳ روز زمان زیادیو ازم گرفت 😂

صبح خواستم برم سر کلاس استاد کنترل که دیدم یکی یاد گرفته ازم و کل تایم استادو برا خودش نگاه داشت 😑

5شنبه:

صبح یه کلاس مخاب داشتیم که ۶ دقیقه دیر رسیدم سرش و فکر کنم یه غیبت گنده زدن برام 😑 الآن برم به استاد بگم آشپزخونه ترافیک بود؟ ناهار باید می‌پختم؟ هعی.. مهم نیست. عصرش با یکی از دوستام قرار گذاشتم و امروز دیدیم همو! هم اوضاعش خیلــی خوب بود، همم مشکلات افتضاحی داشت. ایشالا که مشکلاتش حل بشه ولی باحال بود! همزمان خنده و غصه داشت! (البته لباشو ندیدم، از پشت ماسک این شکلی بود) عه اینارو باید تو جمبه می‌نوشتم. 😂

دیگه از ظهر تا شب مشغول مشقیدن بودم.... مشقا کمه ها! مثلا ۲ تا سواله ولی یچیز میدن قشنگ ۴-۵ ساعت مشغول شی! بعد چون تنوع سوال ندیدی تو امتحان له میشی! :/ عامممم یه اتفاقایی با داداش و مامانم افتاد که یادم نیست. بگذریم

جبمه:

قرارمو که گفتم. اوه! دیشب تا ۳ بیدار بودم و خوابم نمی‌برد، باعث شد صبح دیر پاشم. مامان زیاد میگه لعنتی به ساعت ۱۰ - ۱۱ نگو صبح!

فردا تعطیل رسمیه و با کلی اعتراض، تونستیم این قانونو تصویب کنیم که روز تعطیل امتحان و کوییز نگیرن 🤗 شب می‌تونم راحـــت بخوابم.

امممممم اتفاق مهم دیگه 🤔 فکر کنم ۳ش یا ۴ش بود، یکی از دوستام، دختری که دوسش داشت مزدوج شد و خیلی سر این موضوع ناراحت شد! شایدم ۲-۳ روز قبل‌تر بود و نوشتم اینجا ولی خب این هفته خیلی سریع گذشت.

ازین به بعد باید همون روز بنویسم! هرچقدرم وقت نشه! فایده نداره این شکلی....

۱ نظر
پسر

خب، به خودم اشاره کنم که دیروز ۱شنبه بود ولی نوشتم شنبه! و امروز یه روز عقب بودم از زندگی :|

همچنان شلوغ بود امروزم!

با تحویل مشق، کوییز الک۲ و کلاس آنلاین طرف بودم.

حذف و اضافه با موفقیت انجام شد! بالاخره توی ترم 5 تونستم زبان فارسی بگیرم 😂 ولی همچنان آز فیزیک ۱ نمیدن :/

عاممممم کمک کردن دختر پاورپوینتشو اصلاح کنه! دمش گرم واقعا چیز قشنگی درست کرده بود! حتی مامانم هم خوشش اومده‌بود! (as a teacher)

عاممممم ظهر اتفاق بدی افتاد برام که نباید ضبط بشه! فقط بگم امروز براش ناراحت بودم!

مشقا یهویی زیاد شد، تا تموم بشه هم آبان میشه و میانترم و همینقدر زود زمان می‌گذره مثل همیشه.

کتاب پدر ثروتمند پدر فقیر رو خوندم، بشدت بشدت مضخرف! بود. یعنی منطقی صحبت می‌کردا ولی منطقش به جامعه ما نمی‌خورد! می‌گفت اشتباه آدمای معمولی اینه میرن خونه و ماشین می‌خرن برای سرمایه گذاری در صورتی که اینا خودشون خرج داره. در عوض، آدمای پولدار، پولاشونو جمع می‌کنن :| هرکسی می‌دونه این ۱۰۰٪ غلطه تو یه جامعه با این میزان تورم!

عاااااااااام همین دیگه! خستمه، خوابم میاد.

۰ نظر
پسر

شنبه شلوغ

کل روز مشغول کوییز و مشق بودم و ادامه دارد! باشه برای فردا

۰ نظر
پسر

کوتاه و فوری

ساعت 10 صبحه، حموممون تا عصر خرابه و کارو سخت میکنه :/

ساعت 11 اولین کوییز الک2 رو دارم 😓 واقعا حالش نیست، باشد که ایزی باشه....

تا ساعت 12 باید همورکشم آپلود کنم.

یه آشنایی یه انتخاب رشته گند کرده و برام فرستاده و الآن نمیدونم وقت اصلاح هست که بهش بگم یا دیگه تموم شده!

۰ نظر
پسر

شنبه شلوغ

خیلی ازون چیزی که فکرشو میکردم سنگین تره!!!!!

 

صبح پاشدیم، ca خیلی نرمال، نیم ساعت در مورد کلاسش و درسش صحبت کرد و تامام. برسی تشریف نیوردن =) البته قراره حذفش کنم، خیلی فرقی نمیکنه. الک 2 اومد و 1 ساعت صحبت کرد، نصفش در مورد کارای طول سال و درسش بود و نیم ساعت مابقی رو یه دوره خیلییییییییی بیسیک در حد V=RI کرد و خدافظی کرد، تا رفتش، TA هاش یه مشق گنده انداختن رومون :| البته گفتن درسشو 2ش میده استاد. 90% انجام دادم و راضیم.

 

قسمت ترسناک ماجرا، کنترله! میدونستم با استاد ترسناکی سر و کار دارم ولی این یه لول دیگست، دیروز ایمیل داده بود که 1ش سر کلاس آنلاین حاضر باشین، امروز هم حدود 3.5 ساعت درس آپلود کرد!!!!

قصد جنگ داری بانو؟؟؟؟ xDDD سه و نیم ساعت ویدیو + کلاس آنلاین؟ میخوای بمیریم؟ میخوای اینجا بگم یه تکلیف ریز هم دادی؟؟؟

ولی خب مسیریه که باید رفت، ولی از قبلم خبر داشتم.

 

میمونه فقط سلطان! استاد مخاب1، فعلا سکوت کرده و ترسناکه! آرامش قبل طوفان.....

 

دیشب از شدت هیجان خوابم نبرد... یعنی یادمه ساعت 4:45 رو تو گوشیم دیدم. خستمه :)

 

 

پ.ن: ایموجیای اینجا خیلیییییی وحشتناکه! آخه چرا بیان؟

۲ نظر
پسر