زیر ستاره های آسمون

می نویسم تا یادم بمونه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ناراحت» ثبت شده است

حالت بده؟ چجوری می‌تونم کمکت کنم؟ 😥

یبار یه جایی می‌خوندم آدما در مقابل شنیدن ناراحتی یکی ۲ دستن!

یه دسته سعی می‌کنن دلداری بدن، حال طرف رو عوض کنن و چیزای این قبیل

اون یکی دسته سعی می‌کنن مشکل رو حل کنن! معمولا این دسته کنجکاوترن و بیشتر و دقیق‌تر سوال می‌پرسن!

 

اگه نظر بالا رو قبول کنیم، من خودمو جزو دسته اول می‌دونم! حالا حالتاییم هست که دومی پیش بیادا! مثلا طرف بگه ناراحتم امتحانو خراب کردم، میام بهش بگم خب فلان پروژه امتیازی رو بزن، فلان حرکتارو کن بلکه اوضاع بهتر شه! ولی در حالت کلی اولیم!

واسه همین هیچ‌وقت گروه دوم رو درست حسابی درک نکردم! مثلا نزدیک‌ترین دوستم ازوناست! یعنی خیلی ازوناست! 🤣 گریون هم برم پیشش، نمیاد بقلم کنه آرومم کنه! سریع می‌پرسه چیشده؟ منم یکم توضیح میدم و میره تو فکر 😐😂 بعدش دوباره میاد بیشتر و می‌پرسه و ... این روند اونقدر ادامه پیدا می‌کنه تا یه راه حلی بیابه یا زمان بگذره و من دیگه حالم خوب شده باشه! 😂

 

خودم دوست دارم تواناییشو داشته باشم که بتونم کمک کنم تو اینجور شرایط! ولی خب نمی‌تونم! یعنی بلد نیستم! صرفا بلدم حالشو تغییر بدم! حواسشو پرت کند و بخندونمش.... نمی‌دونم اینم یه مهارته یا یچیز ذاتیه.

 

⚫️⚫️⚫️شهادت امام رضا(ع) تسلیت....

۰ نظر
پسر

مطلب شماره 15

15 روز شد! چه زود گذشت. یسری دوست پیدا کردم، جالبه، یسری مشکلات هست (ایموجی angry) ولی در کل دوست داشتنیه، بین سیستم های وبلاگ دهی، بلاگ بیان واقعا زیباست =) یعنی یه محیطی داده با آرامش بنویسی دیگه... خیلی دنبال این نیست که سایت بزنی و فلان و ملان و ... میگه بیا این ادیتور، کیبوردم که داری و بشین بنویس

ببخشید دارم چرت و پرت میگم :) روزمره نویسی ازین چیزا هم داره دیگه. امروز خیلی خوشحال بودم! دلیل خاصی نداشتا، این شکلیم که اگه ناراحت نباشم خوشحالم. laugh

ولی یهویی، همین نیم ساعت پیش یه انرژی منفی گرفتم و ناراحت شدم! نمیدونم چرا. ببخشید میخوام اینجا یسری چرت و پرت بنویسم (که احتمالش زیاده یروز همشونو پاره کنم، یعنی چیزه، پاکشون کنم) ولی قبلش تا یادم نرفته

صبح کلاس دکتر مخاب برگذار شد، بنده خدا خیلی دوست داره با دانشجوهاش تعامل برقرار کنه و اصلا با شرایط قرنطینه کنار نیومده :) ناراحتم براش، ایشالا درس که یکم جدی تر شه، میرم سوال بارونش میکنم cheeky(ایموجیای چرت، چرت، چرت، بیان صندوق انتقادات پیشنهادات داره؟)

خانوم دکتر کنترل غیب شده رفته تو زمین، کلاسشو نیومد و ریسپاندی به پیامام نداده، امیدوارم در صحت و سلامت باشه....
و همین! درسی تموم شد، کلی با دختر صحبت کردم =))) یهویی پیشنهاد داد بیا انگلیسی بچتیم! برای جفتمون پرثمره! جالب اینجاست بازم به اندازه قبل چتیدیم و زبان جلومونو نگرفت =) مشغول یه پروژه برای یکی از استاداست و سرش گرمه باهاش :) باشد که موفق باشه.

بازی کردم! یه سیو قدیمی ماینکرفت داشتم (Modded Minecraft, of course!) و از زیر خاک درش اوردم :دی بسی جذاب بود.

 

برای احترام به ... نمیدونم! برای احترام،   چرت و پرتامو میبرم ادامه مطلب

 

۱ نظر
پسر